• Home
  • Posts RSS
  • Comments RSS
  • Edit
  • مقلد اندیشه نباشید،مولد اندیشه باشید

    ۱۴ اسفند ۱۳۸۹



    سبز سبزم :
    به زمانی رسیدیم که به حال و آینده فکر کنیم ، و ببینیم آیا میتوان به تعریف واحدی از دموکرسی رسید یا نه 

    بهتر است در ابتدا شناختی از فلسفه یا به زبان دیگر تفکر حکومت فعلی و نوع حکومت ان بر مردم پیدا کنیم 
    از همین رو لازم میبینم که بحث های و تعاریف  اولیه که لازم و ضروری میباشد را بررسی  کنیم.

    امیدوارم دوستان از هر نوع که میتونند این بحث ها و سوال پرسیدن ها را ادامه دهند  

    توتالیتاریسم یا دیکتاتوری


    من فقط تعریف ساده و اولیه هر کدام ازانواع حکومتهای دیکتاتوری  را در اینجا ذکر کردم 
    این تنها نقطه ی شروع است 



    استبداد یا دیکتاتوری (به فرانسویDictature) نوعی قدرت مداری تمامیت‌خواه است که برخی از ویژگی‌های زیر را داشته باشد:
    • در کار نبودن هیچ قانون و یا سنتی که کردار فرمانروا (مستبد) را محدود کند و یا آنکه فرمانروا با قدرت نامحدود خود آنها را زیر پا بگذارد.
    • به دست آوردن قدرت دولت با شکستن قوانین پیشین.
    • نبودن قاعده و قانونی برای جانشینی.
    • به‌کار بردن قدرت در جهت منافع گروه اندک.
    • فرمان‌برداری مردم از قدرت دولت تنها به سبب ترس از آن.
    • انحصار قدرت در دست یک نفر.
    • به‌کار بردن ترور به‌عنوان وسیله اصلی کار بستِ قدرت.
    برخی از این ویژگی‌ها همگانی‌ترند؛ چنانکه می‌توان صفات دیکتاتوری را در مطلق بودن قدرت، به‌زور به‌دست‌آوردن آن و نبودن قواعدی منظم برای جانشینی خلاصه کرد.
    باید توجّه داشت که مفاهیم استبداد، خودکامگی، جبّاریّت، حکومت مطلقه و یکه سالاری اگرچه در ادبیّات و محاورات سیاسی گاهی به یک معنا به کار می‌روند، مترادف نبوده و دارای تعاریف جداگانه می‌باشند.
    تمامیّت‌خواهی، یا توتالیتاریسم (به انگلیسیTotalitarianism) اصطلاحی در علوم سیاسی و توصیف‌گر نوعی از حکومت است که معمولاً دارای این شش خصوصیّت می‌باشد: یک ایدئولوژی کلّی، یک سیستم تک حزبی متعهّد به آن ایدئولوژی کلّی که معمولاً توسط یک نفر رهبری می‌شود، دارای پلیس مخفی گسترده، انحصار در سلاح‌های مورد استفاده، انحصار وسایل ارتباط جمعی، انحصار اقتصادی که ممکن است لزوماً و به طور مستقیم توسّط حزب صورت نگیرد.
    این نوع حکومتی به نوبه خود به گونه‌های مختلفی تقسیم می‌شود که از جمله می‌توان به خودکامگی،استبداد، جبّاریّت، حکومت مطلقه، یکّه سالاری و... اشاره نمود. نمونه‌هایی چون نازیسم، فاشیسم، مائوئیسم، لنینیسم و... در حقیقت زیرگونه‌های این گونه‌های حکومتی می‌باشند.
    در این‌ نوع حکومت‌ها دولت تقریباً بر تمام شئون زندگی عمومی و رفتارهای خصوصی شهروندان نظارت و کنترل دارد. به تعریف سیاست‌دانان برجسته یک دولت تمامیّت‌خواه می‌کوشد تا همه جمعیّت زیر دست خود را برای تحقّق بخشیدن به اهداف دولتی بسیج کند و فعالیّت‌هایی که همسو با این اهداف نباشند از جمله فعالیّت‌هایی مانند تشکیل اتحادیه‌های کارگری، نهادهای مذهبی تأئید نشده از سوی دولت یا احزاب سیاسی مخالف، تحمّل نمی‌شوند.افلاطون در کتاب جمهوری، حکومت تمامیّت‌خواه را از بهترین انواع حکومت دانسته‌است.استالین واژه تمامیت‌خواه را برای توصیف حکومتش به کار برد. حکومت استالیندر شوروی، حکومت ایران، هیتلر در آلمان، پولپوت در کامبوج، موسولینی در ایتالیا از مهم‌ترین نمونه‌های حکومت‌های تمامیت‌خواه هستند.
    خودکامگی(به انگلیسیdespotism) گونه‌ای از شیوه‌های حکومتی تمامیت‌خواه و شکلی از حکومت است که در آن قدرت سیاسی در دست یک حاکم خودگمارده قرار دارد. در حکومت خودکامه دامنه اختیارات حاکم و طول دوره حکومت آن‌ها بسیار است و توزیع قدرت عادلانه نیست.
    طرف‌داران حکومت خودکامه معتقدند که این نوع حکومت امکان انباشت سرمایه، برنامه‌ریزی متمرکز و تصمیم‌گیری قاطع برای رفع موانع راه را برای توسعه فراهم می‌سازد.در حالی که مخالفان این نوع حکومت معتقدند که خودکامگی باعث احساس بی‌قدرتی سیاسی در بین مردم می‌شود و کارایی و خلاقیت آن‌ها را کاهش می‌دهد.
    جبّاریّت، دژسالاری یا طاغوت معرّف گونه‌ای از روش‌های حکومتی تمامیت‌خواه و برابر واژه تیرانی در زبان‌های اروپایی است. در یونان باستان این کلمه به معنی فرمانروا بود، تیرانوس کسی بود که در یک شهر قدرت شاهانه داشت. نویسندگان یونان گاه از تیرانوس خوب یاد کرده‌اند اما امروزه این اصطلاح معادل ستمگری فردی در حکومت است. این اصطلاح حکومتهایی را در بر می‌گیرد که با زور و بر پایه وحشت حکومت می‌کنند. تیرانی را در مورد حکومت انقلابی روبسپیر در فرانسه و یا سنت‌گرای ایوان مخوف درروسیه و یا اولیگارشی اسپارت در یونان و یا حتی مردم‌سالاری در صورتی که به اقلیتی ستم کند به کار برده‌اند. حکومت استبدادی لزوماً نمی‌بایست جبّار نیز باشد. از نمونه‌های استبداد بدون جبّاریت می‌توان به حکومت مارکوس اورلیوس در امپراتوری روم اشاره کرد. ارسطو، دژسالاری را صورت فاسد فرمانروایی یک نفره می‌شمرد
    پادشاهی مطلقه به حکومت ‌پادشاهی‌ای‌ گفته می‌شود که در آن شخص پادشاه تا زمان مرگ حکومت کرده و بعد از خودش جانشین انتخاب می‌کند و هیچ گونه حقی برای اشخاص دیگر و مردم قائل نیست. پادشاهی مطلقه گونه‌ای از انواع حکومت‌های تمامیت‌خواه است.
    یکه‌سالاری یا اُتُوکراسی (به انگلیسیAutocracy) (مشتق شده از واژه یونانی) گونه‌ای از روش‌های حکومتی تمامیت‌خواه است که در آن، تفوق آشکار فرمانروا بر راس سلسله مراتب اداری وجود دارد، قوانین یا سنتهایی که بر قدرت رهبری محدودیتی ایجاد کنند، نامحدود بودن قدرت فرمانروا (اتوکرات) در عمل. پایه یکه‌سالاری می‌تواند بر وفادری و یا ترس شهروندان از کیفر دیدن از یکه‌سالار استوار باشد. فرد یکه‌سالار ممکن است قدرت خود را بر اساس قراردادها و یا سنتهای اجتماعی به دست آورده باشد که در این صورت اتوکراسی مشروع است و یا آن را به زور به دست آورده باشد که در این صورت دیکتاتوریاست. سلطنت‌های مطلقه از انواع یکه‌سالاری‌ها هستند.

    0 نظرات:

    ارسال یک نظر